دیکشنری
داستان آبیدیک
خود رای
english
1
general
::
obstinate
transnet.ir
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
خود درگیری
خود دوستی
خود دوم (فلسفه)
خود را آراستن
خود را از شر ضربات تازیانه مصون داشت (قاضی ـ دن کیشوت)
خود را از همه طعنه های نقادان مصون کرده است (مینوی)
خود را باختن
خود را بجای دیگری جا زدن
خود را بی گناه اعلام کردن
خود را بی گناه اعلام کردن اتهامات وارده را ردکردن یا وارد
خود را پیدا کردن
خود را تسلیم کردن
خود را گرفتن
خود را مقابل دیگری خوار کردن
خود راهبردی
خود رای
خود روان شناسی
خود زاوری
خود زایی
خود ساخته
خود سازمانده
خود سایه افکنی
خود سنجی شخصیت
خود شخص
خود شناس
خود شکل
خود شکنی
خود شکوفایی
خود شیرینی
خود شیرینی کردن
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید